بعضي از خوابهاي تهديد آميز و كراماتي كه از آن حضرت سر مي زد، توانست آن حضرت را از شر هارون موقتاً در امان بدارد اما بالاخره تهديدي كه او از ناحيه امام براي حكومت خويش احساس مي كرد و كينه و دشمني كه نسبت به آن حضرت داشت و حسادت عده اي از علويان نسبت به شخصيت او و افتراء و سخن چيني آنان و ساير سخن چينان در رابطه با آن حضرت پيش هارون، او را به شدت عمل عليه امام و شيعيان اماميه برانگيخت. به تعبير احمد شبلي، هارون از شيعيان بدش مي آمد و آنان را به قتل مي رسانيد [2] و آن قدر از علويان و شيعيان بدش مي آمد كه شاعران براي تقرب جستن به او، اشعار هجو درباره خاندان علي مي سرودند او سوگند خورده بود كه اين خاندان و شيعيان را از ريشه برافكند، مي گفت: (تا كي خاندان و فرزندان ابوطالب را تحمل كنم به خدا سوگند كه مي كشم هم خودشان را و هم شيعيانشان را..). [3] رشيد كسي بود كه مرقد مطهر امام حسين (عليه السلام) را خراب كرد و زمين كربلا را به زير شخم برد، و درخت سدري را كه در كنار آن بقعه شريف، زائران را سايبان مي بود، بريد. [4] عقاد خطاب به رشيد با اشاره به نبش قبري كه از امام حسين (عليه السلام) كرده بود، گفت: «گويا مي ترسيدند كه شيعيان علي، قبر تو را هم نبش كنند، از اينرو ترا در قبر پيشوا و امام علويان (امام رضا)